کد مطلب:41713 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

اسوه قرآن











پیامبر خدا(ص) زبان خود را از غیر سخنان مورد لزوم باز می داشت. با مردم انس می گرفت و آنان را از خود دور نمی كرد. بزرگ هر قومی را گرامی می داشت و او را (در صورت لزوم و صلاحیت) بر قومش حاكم می نمود. از مردم پرهیز می كرد بی آنكه بدخلقی كند و یا چهره درهم كشد (یعنی در عین اختلاط و آمیزش مواظب بود) از یارانش دلجویی می كرد و از حال آنان پرسش می نمود.كار خوب را تحسین می كرد، و از آن پشتیبانی می نمود و كار زشت را تقبیح و توبیخ می كرد. میانه رو بود، این طور نبود كه گاه افراط كند و گاه تفریط. از كارم مردم غافل نمی شد، مبادا آنان غفلت ورزند و به انحراف افتند. درباره حق كوتاهی روا نمی داشت و از حدود آن تجاوز نمی كرد.

اطرافیان او از نیكان مردم بودند. از آن میان كسانی نزد او برتر به شمار می آمدند كه نسبت به مسلمانان دلسوزتر و خیرخواه تر بودند. (و در دیدگان او) كسانی بزرگ می نمودند كه با برادران دینی خود جانب برابری و خدمت به آنها را برگزیده باشند.

... نشست و برخاست او با ذكر و یاد خدا تواءم بود. هرگز در مجالس، جای مخصوص برای خود برنمی گزید و از این كار نیز نهی می كرد. و چون بر جمعیتی وارد می شد، هر جا كه جای خالی می یافت می نشست و به یاران خود هم توصیه می كرد كه چنان كنند.

[صفحه 163]

حق هر یك از اهل مجلس را ادا می كرد تا كسی احساس نكند كه دیگری نزد وی گرامیتر است. با هر كس می نشست (به احترام او) چندان صبر می كرد تا خود آن شخص برخیزد. اگر كسی از او درخواستی می كرد، حاجت روا باز می گشت و یا اینكه با بیانی مناسب پاسخ می شنید.

اخلاق خوش او چنان مردم را فرا گرفته بود (و آنان را شیفته ساخته بود) كه همگان وی را چون پدری مهربان می دانستند. مردم نزد او، در برابر حق و حقیقت، مساوی بودند.

... مجلس شریفش، مركز حلم و حیا و راستی و امانت بود. در مجلس او آواز بلند نمی شد و حرمت اشخاص هتك نمی گشت و لغزشها در حاهای دیگر بازگو نمی شد. اهل مجلس با هم به ادب و تواضع رفتار می كردند و به سبب تقوا و پرهیزگاری، پیوندی دوستانه داشتند. سالمندان را احترام می كردند و با كوچكترها احترام بودند. نیازمندان را بر خود مقدم می داشتند و از غریبه ها محافظت و به امور آنها رسیدگی می نمودند.

قال علی (ع):... كان یخزن لسانه الا عما كان یعنیه و یولفهم و لا ینفرهم و یكرم كریم كلا قوم و یولیه علیهم، و یحذر الناس الفتن و یحترس منهم من غیر ان یطوی عن احد بشره و لا خلقه، و یتفقد اصحابه و یسال الناسن عما فی الناس و یحسن الحسن و یقویه و یقبح القبیح و یوهنه، معتدل الامر غیر مختلف لا یغفل مخافه ان یغفلوا و یمیلوا... و لا یقصر عن الحق و لا یجوزه،الذین یلونه من الناس خیارهم، افضلهم عنده اعمهم نصیحه للمسلمین و اعظمهم عنده منزله احسنهم مواساه و موازره.

... كان لایجلس و لا یقوم الا علی ذكر، و لا یوطن الا ماكن و ینهی عن ایطانها، و اذا انتهی الی قوم جلس حیث ینتهی به المجلس و یامر بذلك، و یعطی كل جلسائه نطیبه حتی لایحسب احد من جلسائه ان احدا اكرم علیه منه. من جالسه صابره حتی یكون

[صفحه 164]

هو المنصرف عنه، من ساله حاجه لم یرجع الا بها او بمیسور من القول، قد وسع الناس منه خلقه و صار لهم ابا، و صاروا عنده فی الحق سوا، مجلسه مجلس حلم و حیا و صدق و امانه، لاترفع فیه الاصوات، و لا توبن فیه الحرم، و لا تنثی فلتاته، متعادلین متواصلین فیه بالتقوی، متواضعین، یوقرون الكبیر و یرحمون الصغیر، و یوثرون ذا الحاجه و یحفظون الغریب....[1] .

[صفحه 165]



صفحه 163، 164، 165.





    1. مكارم الاخلاق، ص 10؛ بحار، ج 16، ص 150.